بی اختیار تو رویا دنباله تو میگردم ...

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس می کند می خواهد اما نمی تواند و به یاد می آورد زمانی را که می توانست اما نخواست

بی اختیار تو رویا دنباله تو میگردم ...

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس می کند می خواهد اما نمی تواند و به یاد می آورد زمانی را که می توانست اما نخواست

خاطره...

وقتی که بارون می زنه خاطره ی عشق منه

تنگ غروبه اسمون لحضه ی تلخ رفتنه

چشمهای تو بارونیه اشکهای من پنهونیه

دستهای ما از هم جداست غم تو دلم مهمونیه

شبهای عشقو عاشقی شب به خاطر موندنی

حرف قشنگه اون شبها تو عشق اول منی

گذشته های عشق ما هرروزو شب بیادمه

تو خلوت فاصله ها سکوت تو فریادمه

به یادته اون شب دلت شکسته بودو بی پناه

نشسته بودیم من و تو به زیر چتر نوره ماه؟

به یادمه اون شب چشمات مثل گله بارون زده

تو چشمه من زول زدو گفت تو دلت رو به من بده

تو قصهات پر از غمه روز خوشت خیلی کمه

حتی نباشی نازنین دوست دارم یه عالمه

شبهای عشقو عاشقی شب به خاطر موندنی

حرف قشنگه اون شبها تو عشق اول منی

گذشته های عشق ما هرروزو شب بیادمه

تو خلوت فاصله ها سکوت تو فریادمه

چشمهای تو بارونیه...

غم تو دلم مهمونیه...

سلام خوشحالم که انقدر بارون میاد چون داره کم کم زندم می کنه

پیشنهاد می کنم که کسی اینجا چیزی نخونه چون بدردش نمی خوره

من اینجا واسه دلم می نویسم فقط و فقط.

من از روزی که اینجا رو را انداختم نشد که بیام. برام جالب بود که پیج خالی و اینهمه بازدید بازم ممنونم.

دارم روزهای بدی رو سپری می کنم به هزارو یک دلیل و انشاالله یه روز بیاد که همه این سختی هارو از تنم بدر کنم

به کنکورمم دارم نزدیک می شوم همه فکرو ذکرم کنکور نیست ولی درگیرشم . البته نه بخاطر اینکه قبول بشم بیشتر به خاطر قبول شدن. تو رشته ی مورد علاقم

می خوام اینجا چیزهایی که دوست دارم بنویسم

این شعریم که اینجا نوشتم از گروه 0111 هستش من که خوشم میاد ازش شمارو نمی دونم

حالا یه شعر دیگم هست که خیلی بیشتر اینروزها به اون گوش می دم. دفعه دیگه می نویسمش

روز خوش...