بی اختیار تو رویا دنباله تو میگردم ...

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس می کند می خواهد اما نمی تواند و به یاد می آورد زمانی را که می توانست اما نخواست

بی اختیار تو رویا دنباله تو میگردم ...

بزرگترین افسوس آدمی این است که حس می کند می خواهد اما نمی تواند و به یاد می آورد زمانی را که می توانست اما نخواست

گله می کنم من از تو ...

کناره هرقطره ی اشکم هزار خاطره دفنه انقدر خاطره داریم که گویی قدر یک قرنه

گلو می سوزه از عشقت عشقی که مثله زهره ولی بی عشق تو هر دم خنده با لبهای من قهره

درسته با منی اما به این بودن نیازارم تو که حتی با چشماتم نمیگی آه دوست دارم

اگه گفتی دوست دارم فقط بازیه لبهات بود وگرنه رنگ خود خواهی نشسته توی چشمات بوووود

هرچی عشقه توی دنیا من میخواستم ماله ما شه اما تو هیچ وقت نذاشتی بینمون غصه نباشه

فکر می کردم با یه بوسه با تو همخونه می مونم نمی دونستم نمی شه اخه بی تو نمی تونم

گله می کنم من از تو از تو که اینهمه بی رحمی هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

گله می کنم من از تو از تو که اینهمه بی رحمی هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

چشام همزاد اشک و خون دلم همسایه ی آهه زمونه گرگو عشق تو شبه مکر روباه

شدم چوپان ساده لوح کنار گله ی احساس چه رسمی داره این گله سر چنگال گرگ دعواست

تو انقدر خواستنی هستی که این گله نمی فهمه اگه لبخند به لب داری دلت از سنگ و بی رحمه

ببخش خوبم اگه این عشق حیله ی تورو روکرد نفرین به دل ساده که به چنگال تو خو کررررد

هرچی عشقه توی دنیا من میخواستم ماله ما شه اما تو هیچ وقت نذاشتی بینمون غصه نباشه

فکر می کردم با یه بوسه با تو همخونه می مونم نمی دونستم نمی شه اخه بی تو نمی تونم

گله می کنم من از تو از تو که اینهمه بی رحمی هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

گله می کنم من از تو از تو که اینهمه بی رحمی هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی

هرچی عشقه توی دنیا...

تولدت مبارک عزیزم...

 

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه میکنم گاه یک نغمه آن قدر دست نیافتنی است که با آن زندگی میکنم گاه یک نگاه آنچنان سنگین است که چشمانم رهایش نمیکند گاه یک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نمی کنم

...

امروز که اینجام توکنارم نیستی عزیزم کاش همه دنیا به پاکی و معصومی تو بودن

۱۰شبه که با تو می خوابم و با صدات بیدار میشم یادم رفت بود شب و روزم کیه هروقت که گریه می کردی میومدم کنارت هروقت که گرسنه بودی...

دلم خیلی گرفته کاش دلم با ادما انقدر زود جفت و جور نمی شد

امروز وقتی داشتم از کنارت می رفتم بغض تو گلوم بود

کاش برای بودن با کسایی که دوستشون داری انقدر حد و مرز نبود همه بهم می گفتن مهربانترین عمه نمی دونم راست مگن یا نه ولی این همه ی باطنم نیست وکسی نمیتونه برای علاقم اندازه ای بگذاره...من آدمای پاک و خیلی دوست دارم شاید بخاطر همینه بچه هارم دوست دارم...شایدم...

اگه بخوام ادامه بدم گریه امانم نمیده که بنویسم...پس بزارید از روز تولدش بگم

:

راستش سامیار قرار بود 5 مرداد به دنیا بیاد ما هم سوم رفتیم برای مامانش و خودش هدیه بگیریم تو بازار بودیم که داداشم با هام تماس گرفت که بچه تکان نمیخوره و دکتر گفته همین امشب باید عمل بشه صداش میلرزید گفتم ما الان خودمونو می رسونیم ولی فقط وقت شد من هدیمو بگیرم یه پلاک طلا با یه و ان یکاد

...

ما تا خدمونو بسونیم 8 شب بود اخه بیمارستانش تو نیاوران بودو کلی ترافیک...بعد از اینکه زن داداشمو دیدمو کلی روحیه این حرفها 9:30 رفت تو اتاق عمل

دلم از جا داشت کنده میشد ولی خیلی شب قشنگی بود صدای مولودی خوانی تولد امام حسین میومد و من فقط می گفتم یا حسین

داداشم خیلی نگران بود تسبیح تو دستش وذکر میگفت مامانم بابام و مامانش همین جور تو دلشون خدا خدا میکردن

...

خلاصه ساعت 10:20 با صدای گریه ی بچه همون به طرف اتاق عمل دویدیم یه آقایی اومد دوربین فیلم برداری رو داد و گفت که هردو سالمن داداشم همینطور شاباش میدادو من و دادشم از خوشحالی تو بغل همدیکه گریه می کردیم

خیلی دلم می خواد جزییاتشم بنویسم که مانگار بشه و لی خوب نمیشه

...

نی نی هم بشدت بامزست همه می گن شکل داداشمه و لباش شبه منه ولی من فکر می کنم ترکیبی از پدر و مادرشه...و عکسش شده بک گراندم .اینم از این

کنکورم که روم به دیفال گلاب به روی همگی 20000 شدم البته حدسشم میزدما...ولی خوب کلن سال خوبی نبوده چون من کسی رو میشناختم که همه می دونستن حداقل زیر 2000 میشه ولی 10000 شد خیلی از اطرافیانم همین وضع بود هنوزم هیچ انتخاب رشته ای نکردم با اینکه روزانم حتی مجاز شدم

راستی یادم رفت راجبه نی نی یه چیزی بگم مامانه نی نی خواب دیده که یه آقای سیدی گفته اسم این بچه حسینه بخاطر همین مامانش بعد از 9 ماه به احترام این خواب اسمشو گذاشت امیر حسین

پس دیگه تا همیشه صداش می کنم امیر حسینم

...

هر کودکی که بدنیا می آید با خود این پیام را می آورد که خدا هنوز هم به انسان امید وارست باشد که امیدش را نا امید نکنیم

...

بعداْ نوشت:دیشب باز خوابت و دیدم امروز دیونم نمی دونم چرا دیشب تو همه ی خاطرات و احساساتم رو زنده کردی...